حامیان ولایت __ خادمین امت آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ صفحات وبلاگ
نویسندگان چهارشنبه 92 دی 18 :: 9:33 صبح :: نویسنده : حاج آقا محمد رضا رنجبر
کد خبر : 1337489400995259667 تاریخ : چهارشنبه 18 دی 1392 9:07 گزیده سرمقالههای روزنامههای صبح چهارشنبه ریشههای فساد اقتصادی روزنامههای صبح امروز ایران در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداختهاند از جمله «امیر ایران زمین قربانی مثلث شوم»،«پیآمد تحریم برای تحریمکنندگان»،«ریشههای فساد اقتصادی»،«کمی انصاف بد نیست!»،«آینده رسالت»،«این نورچشمیها!»،«کارتزرد سیاسی»،«کارت هدیه میگیرند کارت زرد میدهند»،«حافظه تاریخی؛ چراغی فرا راه آینده»،«مجلس به کارهای مهمتر بپردازد»،«رشد غیر تورمی؛ چگونه؟»و... که برخی از آنها در زیر میآید. خراسان:امیر ایران زمین قربانی مثلث شوم «امیر ایران زمین قربانی مثلث شوم»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می خوانید؛بی گمان امیرکبیر یکی از بزرگترین و برجسته ترین شخصیت های تاریخ ایران زمین است. بزرگمردی که به میزان بسیار قابل توجهی هم بر نفس خود امیر بود آنچنان که از او شخصیتی وارسته و مبادی آداب دینی و ملتزم به احکام شریعت محمدی(ص) ساخته بود و هم به واسطه عقل مداری و درایت و تدبیری که داشت در همان مدت کوتاه اما بسیار افتخار آفرین سه سال و سه ماهه صدارتش به شهادت تاریخ، اثبات کرد که امیر و مملکت داری بس شایسته و لایق، امین، دلسوز و کارآمد برای این مُلک و ملت بود. گر چه خون این سیاست مدار بزرگ و تأثیرگذار در تاریخ و پیشرفت ایران در سن حدود 46 سالگی به دستور شاه بس نالایق قجری و دسیسه گران و عمالشان در حمام فین کاشان جاری شد اما اسناد معتبر تاریخی شهادت می دهد عمر کوتاه و صدارت بس کوتاهتر این رادمرد، پر از خیر و برکت برای این مُلک و ملت بوده است. سرکوب شورش تجزیه طلبانه سالار (والی خراسان) برای جدا کردن خراسان از ایران، سر و سامان دادن به ارتش و صدور امریه برای استفاده ارتشیان از پارچه ایرانی، مبارزه جدی و سرکوب فرقه ضاله بهائیت و خاموش کردن فتنه باب که قصد داشتند علاوه بر حاکم کردن عقاید انحرافیشان بر کشور، اختیار حکومت را نیز به قبضه خود درآورند، ایجاد و گسترش روابط با کشورهای اروپایی و ایجاد سیاست موازنه منفی با استعمارگرانی همچون روس و انگلیس، سر و سامان دادن به امور دیوانی و مالیاتی و دخل و خرج کشور، کاهش حقوق شاه و کاستن از مواجب شاهزاده ها و درباریان و قطع مواجب برخی از آقازاده ها و دیگران، تلاش جدی برای محو رشوه خواری درباریان و دولتیان و مأموران دولتی، حذف القاب و عناوین پرطمطراق درباری، تأسیس مدرسه دارالفنون و ایجاد رشته هایی مثل پزشکی، مهندسی و... با پیگیری های جدی برای دعوت استادان مجرب از کشورهایی مانند اتریش، ایتالیا و فرانسه برای تربیت نسل متخصص و کارآمد به منظور عمران و آبادانی و ساخت کشور، تنها بخشی از خدمات ارزنده، به یاد ماندنی و ماندگار امیرکبیر به ایران زمین است. بگذریم از این که چقدر این فرزند برومند ایران در زمینه های مختلف خون دل خورد، از دسیسه هایی که خصوصاً استعمار پیر انگلیس و عواملش در داخل برای او چیدند تا آن جا که با همکاری مادر شاه نالایق قجری و برخی دیگر این دسیسه ها و بدخواهی ها به ریختن خون امیرکبیر منجر شد تا خون دلی که چاپلوسان و متملقان و بادمجان دور قاب چین های درباری و غیردرباری به دل او کردند و چه سعایت ها و بدخواهی ها که از امیر نکردند تا آنجا که همان شاهی که خود همه امور را به خاطر لیاقت امیر به او سپرده بود و لقب امیرکبیر به میرزا تقی خان داده بود آنچنان دسیسه های استعمارگران خارجی و عمال داخلی و برخی درباریان و آنان که دستشان از رانت ها و موقعیت ها و مواجب یامفت قطع شده بود در ذهن شاه نالایق کارگر افتاد که دستور عزل و سپس قتل امیر را صادر کرد. امیری که در همان مدت کوتاه صدارتش کارهایی بس بزرگ و بنیادین برای نجات این کشور از تحقیر و عقب ماندگی انجام داد امیری که هم در عرصه سیاست خارجی با استعمارگران مردانه مبارزه کرد و هم در عرصه داخلی تجزیه طلبان و منحرفان را سر جای خود نشاند و هم ارتش و نظام اداری کشور را به سامان رساند و هم مدرسه دارالفنون که دانشگاهی معتبر و به معنای واقعی علمی و کاربردی بود را برای ساختن این کشور بنا نهاد. امیری که علاوه بر این ها با خرافات و بدعت ها نیز مبارزه کرد و خون دل خورد تا به مردم ثابت کند که حرف های این دعانویسان و رمالان و فالگیران درباره مسائلی مانند این که می گویند تزریق واکسن آبله باعث ورود جن و شیطان به بدن انسان می شود حرف های مفت و بی اساسی بیش نیست اما جهل و نادانی که حکومت قجری از آن بسیار بهره می برد در میان مردم کم نبود و بر همین اساس حرف فالگیران و دعا نویسان بر بسیاری از آنان بیشتر از امیر لایقشان تأثیر گذاشت و وقتی آن بقال و آن پیله ور جنازه بچه هایشان را که بر اثر ابتلا به آبله جان باخته بودند نزد امیر آوردند امیر چه غصه ها خورد و چه گریه ها که نکرد امیری که همه شرایط را برای تزریق واکسن آبله مهیا کرده بود و حتی به خاطر این که مردم بیشتر ترغیب شوند جریمه تزریق نکردن را پرداختِ پنج تومان به خزانه دولت تعیین کرده بود اما برخی این جریمه را پرداخت کردند ولی واکسن آبله را تزریق نکردند تا آنجا که در برخی کتاب ها آورده اند در روز 28 ربیع الاول سال 1264 قمری به امیر خبر دادند که در تمام شهر تهران و روستاهای اطراف آن فقط 330 نفر واکسن آبله کوبیدند. به هر صورت امیرکبیر اگر فرصت می یافت می توانست با ادامه اقدامات خردمندانه، دوراندیشانه و دلسوزانه خود نقطه عطفی در تاریخ پیشرفت ایران به وجود آورد اما دولت های استعمارگری مثل انگلیس و دیگرانی که با روی کار آمدن امیر منافع خود را به شدت در خطر می دیدند با تحریک و همکاری عمال نفوذی و دسیسه چین ها و جاهلانی که منافع مادی و سیاسی کوتاه مدت خود را بر پیشرفت و سرافرازی و اقتدار کشور ترجیح می دادند با زمینه چینی متملقان و چاپلوسان درباری و غیردرباری و نابخردی و جهالت و فساد و خاله زنکی رایج در دربار شاهان قجری و ضربه خوردگان از اقتدار و صلابت امیر خردمند ایران، همگی دست به دست هم دادند و خون این بزرگ مرد را ناجوانمردانه بر زمین ریختند و اگر چه یاد و نام امیر در ایران و بلکه جهان ماندگار شد و خون او قدر و بها و منزلت خون شهید پیدا کرد اما گوهر وجود امیر حتی اگر چند سال بیشتر برای این ملک و مملکت باقی می ماند قطعاً سرنوشت این سرزمین چیز دیگری می شد و علاوه بر پیمودن سریع پله های رشد و توسعه و پیشرفت و کسب اقتدار به دام استبدادی دیگر و در چنگ استعمارگرانی جدیدتر در اواخر حکومت قاجار و عصر پهلوی نمی افتاد. به هر روی مثلث شوم استعمار، استبداد و دیکتاتوری داخلی و فساد درباری قجری، دسیسه چینی های خودفروشان و وطن فروشانی مثل میرزا آقاخان نوری که فرمان قتل امیر را از آن شاه جاهل و بی کفایت گرفت، وجود نازنین و موثر امیر ایران زمین را از این ملک و ملت گرفت. امیری که مثل همه انسان های غیرمعصوم اشتباهات و خطاهایی داشته اما در همان عمر 46 ساله خود و صدارت کوتاه مدتش آنچنان مدبرانه و دلسوزانه و موثر به این مردم و کشور خدمت کرد که تا همیشه نامش بر تارک تاریخ این مرز و بوم و برتر از آن در قلوب مردم ایران می درخشد و فرزانگان و رهبر بزرگی همچون امام خمینی(ره) از او به بزرگی و مایه افتخار یاد می کند و رهبر فرزانه انقلاب نیز در چند نوبت از جمله در فرازی از بیاناتشان در دیدار هیئت دولت در هشتم شهریور 84 درباره امیرکبیر چنین می گویند: «امیرکبیر که یک چهره ماندگار در تاریخ ماست و واقعاً کارهای بزرگی هم کرده، همه حکومت او سه سال بود؛ یعنی یک سال از مدتی که بناست علی العجاله شما در این مسئولیت مشغول باشید، کمتر است؛ اما آنقدر این کار، مهم و بزرگ و جدی بود که تاریخ امیرکبیر را فراموش نمی کند...». کیهان:پی آمد تحریم برای تحریم کنندگان «پی آمد تحریم برای تحریم کنندگان»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم امیر صادقی نشاط است که در آن می خوانید؛ چندی است سخن از یک فساد مالی در برخی از کشورهای همسایه بر سر زبان ها است، اینکه آقای الف متهم به سوءاستفاده است یا ب، از نظر علمی مسئله اول نیست (قضایی است)، مسئله اول، عواملی است که محیط اقتصادی را برای بروز این گونه ناهنجاری های مالی مهیا می کند. هر گاه که مناسبات اقتصادی و روابط تجاری از ضوابط و استانداردهای خود خارج شوند، محیطی غیرشفاف و آلوده به وجود می آید که عناصری در آن با استفاده از امکانات فراهم شده، ضمن آن که خدماتی ارائه می دهند و مشکلاتی را رفع می کنند، منافع خویش را نیز فراموش نکرده چه بسا با نرخ هایی غیرمتعارف، ضمن دور زدن قوانین، سودهای کلانی را برای خود تحصیل می نمایند. آن هنگام که غرب به ویژه آمریکا تحریم های خود را علیه جمهوری اسلامی ایران برقرار کرد و پیوسته بر شدت آن افزود، قطار تجارت بین الملل را از ریل خود در ارتباط با ایران خارج کرد ضمن آن که نتوانست و یا نخواست پیامدهای آن را در سطح بین الملل کنترل و خسارات ناشی از آن را پیش بینی و محاسبه کند. انگیزه های تجار با تصمیمات سیاسی، خصوصا اگر فاقد پشتوانه اخلاقی باشد، از بین نمی رود بلکه تنها چند جابه جایی صورت می گیرد: روابط مخفی به جای روابط شفاف، تجار غیرمعروف به جای شرکت های مشهور، زد و بندهای مالی به جای اعمال قوانین قرار می گیرند. در خود آمریکا کم نیستند شرکت هایی که در طول سال های طولانی تحریم، به طور غیرمستقیم با طرف های ایرانی معامله داشته اند. در اروپا نیز همین طور. چه عاملی سبب این ناهنجاری قانونی در تجارت آن کشورها با ایران شده است؟ در سایر نقاط جهان نیز هر جا جریان تجاری با ایران وجود داشته است، دور زدن قوانین سیاسی توسط تجار و احیانا ماموران دولتی محتمل بوده است. مساله محدود به ترکیه و تاجیکستان نمی شود. وقتی پشتوانه قوانین تحریم، سیاست منهای اخلاق باشد، وجدان عمومی نسبت به آن بی اعتنا می شود و از نقض آن احساس شرمندگی نمی کند. برای همین است که دولت آمریکا با تلاش فراوان همواره به دنبال جلب همکاری های بین المللی در رعایت تحریم ها علیه ایران بوده است. تحریم ها اثر سوء دیگری نیز برای اقتصاد کشورهای تحریم کننده به همراه داشته است. شرکت های مشهور آمریکایی از حضور در بازار ایران و در کنار رقبای بین المللی خود محروم بوده اند. آینده برخی شرکت های اروپایی نیز در ایران به سبب پیروی از سیاست های مزبور در معرض ابهام قرار گرفته است که از جمله می توان به موقعیت شرکت فرانسوی پژو در صنعت خودروسازی اشاره کرد. ایران کشوری بزرگ با پتانسیل های اقتصادی پرجاذبه است، نمی توان با دستورالعمل سیاسی، ملاحظات اقتصادی را از بین برد ولی می توان محیط را آلوده و غیراستاندارد کرد و عده ای از کشورها را با مشکلات ناشی از آن دست به گریبان نمود. اما در مورد خود ایران که هدف بوده است، گرچه تحریم ها دارای آثار منفی بوده است، ولی در کنار آن زمینه برای پیشرفت های قابل توجه علمی و فن آوری، صنعت و خودباوری این کشور فراهم شده است. این در حالی است که به این نسبت ، عایدی کشورهای تحریم کننده قابل اعتنا نبوده است و علاوه بر این، به هم ریختگی نظام تجارت بین الملل و مشکلاتی ناشی از آلودگی محیط اقتصادی نیز برای همگان به ارمغان آورده شده است. اوج تخریب محیط اقتصادی در بلوکه کردن اموال و پول های یک کشور در بانک های خارجی است. امنیت، شرط اول تجارت است و به ویژه نخستین و قدیمی ترین نقش بانک ها، امانت داری آنهاست. پوشش های سیاسی هر چه باشد، عنوان حقوقی عمل فوق را که «خیانت در امانت» است، تغییر نمی دهد. تمدن بشری بر اساس نهادهای حقوقی مانند احترام به تعهدات قراردادی و امانت داری استوار است. نادیده گرفتن آنها برای پیشبرد اغراض سیاسی، آن هم در سطح بین الملل و کاملا آشکار، هزینه کردن تمدن بشری برای اغراض سیاسی محسوب می شود که تصور نمی رود هیچ چیزی در عالم سیاست همسنگ و هم ارزش با آنها بتوان پیدا کرد. قطع ارتباطات بانکی از طریق شبکه سوئیفت که قرار بوده است طبق مقررات خودش نهادی مستقل، ایمن و کاملا حرفه ای و در خدمت بانک ها و موسسات مالی جهان باشد نیز قربانی دیگری در این مسیر تلقی می شود. حتی اگر این اختلال ها، فشارهایی را به کشور مقصد، هر که باشد، وارد کند، مقدم بر آن کشور، خود آن نهادها آسیب می بینند. زیرا آنچه صورت می گیرد، دقیقا مخالف ماهیت حقوقی و اساسنامه آنهاست و شباهت به اقدام کسی دارد که برای ضرر رساندن به دیگری، که اتفاقا مشتری خود او نیز هست، خودکشی می کند. به نظر می رسد که دستکاری در نظام اقتصادی و نظم تجاری با اغراض صرف سیاسی، به ویژه اگر وجدان عمومی آن را حمایت نکند، علاوه بر آن که موفقیت موردنظر طراحان آن را به همراه نداشته باشد، هزینه های سنگینی بر جامعه جهانی تحمیل می کند و موجب مسئولیت بین المللی طراحان می شود. جمهوری اسلامی:ریشه های فساد اقتصادی «ریشه های فساد اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛جامعه و افکار عمومی ایران یک بار دیگر با یک نام درگیر شده است؛ نام جوانکی که گفته می شود ثروتش سر به هزاران میلیارد تومان می زند و شرکت هایش فهرستی بلند بالا را تشکیل داده اند. مردم ما طی چند ماه اخیر بسیار از او و ثروت افسانه ای او شنیده و خوانده اند و هر یک به نوبه خود تفسیری از این پدیده دارند. حال که او به زندان گرفتار شده و فهرست اتهاماتش روز به روز طولانی تر می شود، این پرسش به میان می آید که چرا هر از چند گاهی باید شاهد ظهور و افول چنین چهره هایی در کشورمان باشیم؟ ایرانیان نخستین بار نیست که با عنصری مانند متهم اقتصادی اخیر مواجه می شوند؛ پیش از این نیز با نمونه های ریز و درشتی مانند فاضل خداداد، شهرام جزایری، مه آفرید خسروی و... مواجه بوده اند که هر یک برای مدتی ستاره اقبالشان در آسمان اقتصاد ایران درخشید و نهایتاً به افول انجامید. علیرغم وجود تفاوت ها، دو نکته مهم در مورد تمامی این موارد، مشترک به نظر می رسند؛ نخست خاستگاه و بستر پیدایش، رشد و تخلف این نوع افراد و دیگری روش و شیوه تخلف. اگرچه انسان ها به امتیاز بهره مندی از موهبت اختیار می توانند در بزنگاه های کردار صواب و ناصواب، دست به گزینش بزنند و به اعتبار این اختیار نیز عقوبت یا تشویق می شوند، اما این واقعیت نیز قابل توجه است که تکرار و استمرار تخلف و لغزش برخی انسان ها و در بسترهایی خاص، نشان از آن دارد که احتمالاً مسیر و زمینه برای تخلف و گرایش انسان های مختار به سمت لغزش فراهم است. در ماجرای تخلفات اقتصادی کلانی که طی سال های اخیر شاهدش بوده ایم، به وضوح می توان تأثیر این بستر مناسب را مشاهده کرد. برخورداری دولت از درآمدهای کلان نفتی و انحصار توزیع این درآمد در دستان دولت، بزرگترین و اساسی ترین عامل لغزندگی مسیر فعالیت های اقتصادی در ایران به حساب می آید. انحصار توزیع این درآمدها طی سالیان متمادی اولاً به بزرگتر و فربه تر شدن هرچه بیشتر نهادهای حاکمیتی اعم از دولت و سایر دستگاه ها منجر شده و از سوی دیگر بخش نحیف و ضعیف خصوصی را برای ارتزاق و انجام فعالیت های اقتصادی به دولت وابسته ساخته است. به دیگر سخن از آنجایی که عمده طرح های عمرانی در ایران با بودجه دولتی - نفتی اجرا می شود؛ پیمانکاران بخش خصوصی برای انجام این طرح ها به صورت پیمانی ناگزیر از عقد قرارداد با دولت هستند. در چنین شرایطی طبیعی است که بستر برای ارتباطات غیرشفاف و ناسالم که به دنبال دریافت طرح از مدیران دولتی است، فراهم می شود. بررسی پرونده تخلفات مفسدان دانه درشت اقتصادی طی سال های اخیر نشان می دهد که بخش عمده ای از تخلفات صورت گرفته از همین جنس است که متأسفانه بدنه دولت را نیز آلوده می کند. از سوی دیگر و پس از تصویب و ابلاغ سیاست های کلی اصل 44 و تدوین آئین نامه های اجرایی آن، حرکت بزرگی برای واگذاری بخشی از اجزای دولت و کوچک تر ساختن نهاد دولت آغاز شد. این حرکت که در ادبیات اقتصادی از آن به خصوصی سازی تعبیر می شود؛ از آن رو حائز اهمیت فراوان است که نوعی باز توزیع ثروت در جامعه است چرا که دارایی هایی که به شکل شرکت ها، سازمان ها و مؤسسات دولتی از محل درآمدهای نفتی متعلق به همه مردم تجمیع شده بود، در معرض متقاضیان و خریداران قرار می گیرد و در صورتی که افراد حقیقی و حقوقی سهام این شرکت را خریداری کنند در واقع ثروت انباشته شده دوباره در جامعه توزیع شده است. همین روح حاکم بر سیاست های خصوصی سازی این اقدام را در تمامی کشورهای دنیا از حساسیت ها و چالش های فراوانی برخوردار کرده است چرا که اجرای نادرست و ناسالم آن می تواند به شکل گیری کانون های ثروت و قدرتی منجر شود که از بسیاری نظارت های دولتی مصون یا پنهان هستند. نکته بسیار مهم این است که متأسفانه در جریان اجرای سیاست های اصل 44 در کشور ما نیز نمونه های خاصی از این واگذاری ها را شاهد بوده ایم که در برخی موارد تخلفات صورت گرفته در جریان واگذاری یا رفتارهای خلاف قانون مالکان خصوصی جدید پرونده آنان را به مراجع قضایی کشانده است. علاوه بر این، وجود نهادهایی نه دولتی و نه خصوصی در اقتصاد ایران که از آنها به شبه دولتی و شبه حکومتی تعبیر می شود بر پیچیدگی ها افزوده است. این نهادها که از نظر تعریف حقوقی و قانونی، دولتی به حساب نمی آیند، به معنای واقعی نیز خصوصی نیستند و در تملک نهادهای عمومی غیردولتی هستند. این نهادهای عمومی غیردولتی طی سال های اخیر و در جریان اجرای سیاست های اصل 44 به پای ثابت خریداران سهام شرکت های دولتی عرضه شده بوده اند، به گونه ای که اکنون با بررسی خریداران سهام شرکت های دولتی به راحتی می توان تسلط و تملک این نهادها را به شرکت های پیش از این دولتی مشاهده کرد. جایگاه ویژه برخی از این نهادها و مصونیت های برخی از آنان که البته بعضاً محصول رویکردهای نادرست مدیرانشان است و ارتباطی با فلسفه های خیرخواهانه تأسیس آنان ندارد، باعث ایجاد اختلال در فرایندهای اقتصادی است. این روند اگرچه به خودی خود چندان آثار و نتایج آشکاری ندارد اما مجال و فضا را برای برخی سوءاستفاده گران و متخلفان فراهم می آورد تا با نزدیک شدن به این حیطه ها، نیت های سوء خود را عملی کنند. در چنین شرایطی به نظر می رسد تخلفات انجام گرفته در تأمین اجتماعی و شستا را بتوان در همین بستر تحلیل کرد که برخلاف ادعای برخی هیچ ارتباطی با مقوله تحریم ها و دور زدن آن ها ندارد. رسالت:آینده رسالت «آینده رسالت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی حیدری است که در آن می خوانید؛ •روزنامه رسالت، از تندروی ها و کندروی ها پرهیز کرده است، و توانسته است، در شرایطی که فن روزنامه نگاری به افراط و تفریط مشهور شده بود، صراط قویم خود را آهسته و پیوسته طی کند. بدین ترتیب، روزنامه «رسالت»، دیرپاترین روزنامه خصوصی حال حاضر کشور شد. راز ماندگاری «رسالت»، بی گمان، پایبندی درست و پاینده به هدف اعلام شده اش خواهد بود: (1) تبلیغ رسالت های خدا، (2) خداترسی، (3) غیرنترسی؛ این سه، مقاصدی است که تعطیل بردار نخواهد بود و باید ادامه یابد. •در این مدت بیست و هشت ساله، دگرگونی های قابل ملاحظه ای در محیط رسانه ای ایران و جهان روی داده است، و چندین انقلاب درشت ارتباطی اتفاق افتاده، و با حضور شبکه جهانی، هر روز، انقلاب های ارتباطی روزمره در حال وقوع است. •سال آینده، با راه اندازی اینترانت ملی، تحول عظیمی روی خواهد داد، و آنلاین بودن، معنای کاملاً تازه ای برای ما ایرانی ها که تا کنون سرعت بالا و عملاً نامحدود اینترنت را تجربه نکرده ایم، خواهد داشت. باور به استمرار کاغذ اخبار؟ •مخالفان زوال روزنامه کاغذی، معتقدند که روزنامه چاپی با سابقه دویست ساله در ایران، آشنای کودک و پیر و جوان است، در حالی که عمر روزنامه الکترونیک کمتر از ده سال است. از نظر آن ها، بسیاری از مردم، هنوز هم مطالعه از روی کاغذ را بسیار آسان تر و عملی تر از مطالعه روی صفحه نمایش رایانه می دانند. •ولی، به نظر می رسد که به دلایل متعددی، تهدید دگرگونی عظیم فعلی در عرصه ارتباطات پرتابل و صفحات لمسی، برای مطبوعات کاغذی مرسوم، بسیار اساسی تر و بنیادی تر از تهدید های پیشین است، هم به دلیل امکانات درونی این بستر متکی بر متن، و هم به دلیل الزامات بیرونی که حضور مطبوعات کاغذی را توجیه ناپذیر می کند. •به لحاظ امکانات درونی، بستر نسل جدید شبکه، به رغم تلویزیون یا رادیو، متکی بر متن مکتوب مخاطب محور است. در واقع، یک جور محمل جدید و سیال تر و بسیار سیال تر برای متن مکتوب تحت کنترل مخاطب به حساب می آید. با وجود آن که مخاطبان می توانند صفحات مطبوعات را تقریباً بدون هزینه روی صفحه ده اینچی تبلت های خود ورق بزنند و با ژست های حرکتی انگشت بر صفحات لمسی زوم کنند، حاشیه نگاری نمایند و به طور نامحدودی دسته بندی نموده و به خاطر حافظه رایانه یا شبکه بسپارند، مع الوصف، این انتظار که خوانندگان همچنان به کاغذ پایبند باشند، مانند این است که توقع داشته باشیم که گذشتگان، با وجود کاغذ، الواح گلی به دنبال خود می کشیدند. ما ایرانی ها، مفهوم این استدلال را در سال آینده، با تجربه سرعت واقعی شبکه خواهیم فهمید. استمرار روند کاغذی چاپ روزنامه ها، دیگر توجیه فنی ندارد. •از این گذشته، الزامات مهم زیست محیطی که در حال حاضر مهم ترین و دقیقاً مهم ترین دغدغه دولت های دنیاست، با انتشار این حجم از روزنامه های کاغذی سازگار نیست. روزنامه کاغذی، دیگر یک اقدام شدیداً مخرب محیط زیست و غیر لازم است. استمرار روند کاغذی چاپ روزنامه ها، دیگر توجیه اقتصادی و زیست محیطی ندارد. •فی الحال، ارائه اینترنت رایگان برای سرویس دهنده های مخابراتی، کاملاً ممکن و موجه شده است. سخت افزارها هم برای انطباق با این شرایط، از خیلی پیش آماده شده بودند. اکنون، همه آماده اند با اتکاء به یک تکنولوژی ارتباطی وسیع و نامحدود، زیست جدیدی را در شبکه تجربه کنند، و روزنامه های امروز، باید آتیه خویش را در آن جستجو نمایند، و این، جز با شناخت درست این بستر جدیدی که جانشین کاغذ می شود، میسر نخواهد بود. •بله؛ برخی به استناد بقای سینما با وجود برآمدن تلویزیون، باور داشتند که سینما از پس تکنولوژی ارتباطی نوین هم برمی آید، ولی واقع آن است که زوال سینما را باید با زوال سالن های سینما و گسترش انتشار دی وی دی و بلو-ری مشاهده کرد. زوال روزنامه ها را نیز باید با تعطیلی یکی پس از دیگری کیوسک های روزنامه فروشی دید.
موضوع مطلب : ریشههای فساد اقتصادی پیوندها لوگو آمار وبلاگ
|
||